امروز

بر سر آنم که گر زدست بر آید

دست به کاری زنم که غصه سر آید

امروز خیلی خیلی بهم خوش گذشت.

( سه خط نوشتم برای اینکه روزبه نگه نمی تونی سه خط مطلب بنویسی!)

هی به غیرتم برخورد. معلومه که می تونم سه خط بنویسم.

پس فکر کردی نمی تونم؟ فقط خودت بلدی سه قرن یه بار آپ کنی اونم انقدر طولانی که خدا نکنه یه بدبختی وقت نداشته باشه اون وقت تا یه ربع بعد هنوز هم داره نوشته هات رو می خونه و هنوز  پست جناب عالی تموم نشده. آدم باید کوتاه و تلگرافی بنویسه و غر بزنه.

فعلااینو داشته باشین:

شب امتحانه دیگه. یکی از بچه ها رفته به یکی دیگه که اونم مثل من به شدت غرغرو و تیکه اندازه گفته ببخشید یه مقدار جزوه می خواستم. خدا به اولی رحم کرده که دومی دلش نیومده بگه دیگه چی سبزی خوردن بادمجون کدو چیز دیگه ای نمی خواین؟

 

نه جان من آخه اینم شد جمله برای جزوه گرفتن؟

مایه ی آبرو ریزیه. بیست و هشت آبان ژست کردم. روزبه نظر داده و امروز یازده آذر میبینم. هرکی هر چی بگه حقمه!