خوب برگشتم.
همه چیز همون طور بود. به کلی سر کار بودیم. طرف اولین جلسه ی آشتی رو تخته نوشت:
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافریست رنجیدن
به این می گن یه ضد حال حسابی
***ضد حال بعدی!! اینه که سه روز برنامه بریزی که دوستت شب چارشنبه سوری بیاد با هم عروض بخونید که هیچ کدومتون نرید بیرون. بعد بگه نمیام. بعد عصبانی بشی تسلیحاتت رو بدی به یکی دیگه. ۴ ساعت بعد دعوت بشی به یه چارشنبه سوری باحال. چه حالی پیدا می کنی؟